ارسطو حکیم بزرگ یونان می گوید: «من افلاطون را دوست دارم، اما حقیقت را بیشتر از او دوست دارم.»
این جمله دهان به دهان گشت و در غالب کتابهای فلسفی و غیرفلسفی مکرر در مکرر تکرار شد، بدون اینکه محققان و دانشمندان به این نکته توجه کنند که از این قشنگ تر نمی شد استاد را ضایع کرد.
اما مادام پوتیاس که به هیچ وجه درک فلسفی شوهرش ـ ارسطو ـ را نداشت گفت: برای من حقیقت یک هوو شده است.
برای همین بود که ارسطو در آن هنگامی که می خواست به خواستگاری مادام پوتیاس برود، با این جمله دل او را به دست آورد: من پوتیاس را دوست دارم، کاری هم به حقیقت ندارم.
من مبتلا به ایدز هستم ، لطفا مرا در آغوش بگیرید ، (نترسید) من شما را بیمار نمی کنم.
مردمانی که کنارم و با من روزگار می گذرانند می گویند پدر یعنی پایداری ، دلاوری و راد مردی . ولی من دوست دارم پدرم را جوری دیگر صدا بزنم .