کانون سازندگان اندیشه جوان

اندیشه اینجاست کنار شما. . .

کانون سازندگان اندیشه جوان

اندیشه اینجاست کنار شما. . .

ارتباط فرهنگ و جامعه

جامعه یکی از اموری است که سهل ترین تعریف را دارد و در ضمن ممتنع ترین معنا را در در جامعه عبارت است از مجموعه ای از انسان ها که در یک محدوده ی جغرافیایی جمع شده اند ولی هر نوع جمع شدن تشکیل جامعه نمی دهد بنا بر این تعریف رسا نیست.

 جامعه عبارت است از انسان هایی که محدوده جغرافیایی معین جمع شده و دارای روابط متقابل هستند.

یا جامعه از روابط متقابل تشکیل شده نه از انسان ها . در اصطلاح علمی جامعه از روابط متقابل تشکیل شده است . روابط متقابل کلیه فعالیت های انسانی را در بر می گیرد . در امور سیاسی ، اجتماعی ، سیاسی و... و در نتیجه جامعه نه از انسان ها به طور صرف بلکه از روابط متقابل انسان ها تشکیل شده است. ما به دنبال روابط متقابل در جامعه هستیم علت این که برخی از جامعه شناسان در بررسی موفق نمی شوند . این است که به جای بررسی روابط متقابل به بررسی صرف جامعه می پردازند.تعداد روابط متقابل 1ـ4=2*2 یا 1ـ9=3*3 است. یعنی از در جامعه دو نفر داشته باشیم. دارای سه رابطه متقابل هستیم . و اگر سه نفر داشته باشیم 8 رابطه متقابل خواهیم داشت.
تعداد روابط مقابل قابل استفاده و بهره برداری بسیار کمتر است از تعداد روابط متقابل موجود از جامعه ، اگر می گوییم جامعه نسبت به قبل تغییراتی در مقولات سیاست ، خانواده و... داشته است به این معناست که در روابط متقابل تغییر ایجاد شده است. دیگر روابط جدیدی جایگزین روابط متقابل قبلی شده است.
جامه مخزن ومعدن روابط متقابل انسانی و اجتماعی بیشمار است که به تدریج به اقتضای زمان و شرایط برخی از این ها انتخاب گردیده و برخی دیگر کنار گذاشته می شود.
روابط امروزه که مورد استفاده است ضرورتاً بهترین یا بدترین روابط نیستند.
تحولات اجتماعی یا بحرانهای اجتماعی با شکل گیری های اجتماعی که همگی بر نوع این روابط متقابل اجتماعی متکی و مبتنی هستند بستگی به این دارد که این روابط از نظر کمی و کیفی چگونه هستند .
آیا جز این روابط متقابل هیچ عامل دیگری در جامعه مدخلیت ندارد .
اگر بگوییم خیر هیچ عامل دیگری بجز روابط اجتماعی در جامعه دخالت ندارد منجر به جبر اجتماعی می شود ولی اگر بگوییم که عامل دیگری وجود دارد به معنای اختیار ، آزادی ، اراده اجتماعی است . اگر در انسان روابط متقابل دیده می شود نتیجه ی جبر اجتماعی نیست و اگر دارای آزادی و اراده هستیم این موارد را از داخل جامعه بدست نیاورده ایم بلکه از جای دیگری نشات گرفته است .
در این رابطه دو آیه وجود دارد :
1 – هو الذی خلق من الماء بشرا فجعله نسبا و صمداً
2 – انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا
انسان طبق این دو آیه و آیات دیگر دو اثر را با خود حمل می کند . خلقت + جعل
در جامعه انسانی روابط متقابل آن همان (جعل ) است یعنی قرارداد وجود چنین امری انسانهایی که در این روابط متقابل درگیرند خلقت را که دارای خاصیت های خود است با خود حمل می کنند بنابراین انسان جبر اجتماعی را از جعل و ازادی و اراده را از خلقت می گیرد .
روابط متقابل امری اجتماعی و تربیت و آزادی و .... امری فردی است .
این فرمول از آن کل بشریت است و اختصاص به جامعه خاصی ندارد .
جامعه تحت تاثیر دو دسته عوامل است : 1 – روابط متقابل (جعلی ) 2 – آفرینش امر فرهنگ در جامعه امری جدا ناپذیر از جامعه است بعبارت دیگر زمانیکه این جعل و روابط متقابل را پذیرفته فرهنگ را نیز پذیرفته است یعنی فرهنگ جدا از این روابط متقابل نیست برنامه ریزی فرهنگی یعنی روابط متقابل فرهنگی را که شناخته (شرط نیست ) و در پیشبرد اهداف اجتماعی ، سیاسی ، فرهنگی و ... بکار گیرد در اینجا بایستی از تمام علم و دانش لازم در مورد انسان و جامعه برخوردار باشد .
هیچ جامعه ای بدون فرهنگ ویژه اش نمی تواند وجود داشته باشد (بروس کوئن ) در تاریخ جامعه انسانی سه فرایند با هم فرق دارند اجتماع، تمدن و فرایند فرهنگ منظور آلفرد و بر از تمدن قبل از هر چیزی دیگر معرفت علمی و فنی و تسلطی است که به کمک ایندو و بر منابع طبیعی بوجود می آید و منظور از فرهنگ فرآورده های علمی فلسفی ، مذهبی و سایر محصولات مشابه است این تمیز گذاری که وبر در بین این سه امر قایل می شود بسیار شبیه به تمیز گذاری رایجی است که بین فرهنگ مادی (تمدن ) و فرهنگ غیر مادی (فرهنگ ) در کتابهای انسانشناسی و باستان شناسی معروف است . مالینفسکی فرهنگ را مشتمل بر ابزار ، کالاها ، فرایندهای فنی ، عقاید ، آداب (عادات ) و ارزشهای موروثی می داند و ساخت اجتماعی را نیز در داخل مفهوم فرهنگ جای می دهد زیرا معتقد است ساخت اجتماعی را حقیقتا نمی توانستیم بشناسیم مگر آنکه آنرا جزئی از فرهنگ بحساب آوریم . همچنین می نویسد : واقعیت اساسی فرهنگ بصورتی که تجربه اش می کنیم و در آن زندگی می کنیم و بصورتی که می توانیم با دید علمی به مطالعه اش بپردازیم عبارتست از : سازمان یابی موجودات انسانی در گروههای پایدارش .
بدون فرهنگ مطالعه نهادهای اجتماعی کاری شکل و تقریبا ناممکن است این واژه ها (جامعه و فرهنگ ) دو راه نگرش به یک پدیده را نشان می دهند یعنی ساخت اجتماعی که روابط بین افراد و شکل آن روابط دلالت می کند . ولی فرهنگ به اجزاء منابع متراکمی چه مادی و چه غیر مادی که مردم به ارث می برند بکار می گیرند دگرگون می سازند منتقل می کند افزایش می دهند اطلاق می شود این هر دو نحوه رفتار فرا گرفته ایست که بطور اجتماعی کسب شده است (فیزث )
(باتومور ) ما می توانیم برای واژه های فرهنگ و تمدن مورد استعمال ثابتی ولو بطور کلی تعیین کنیم منظور ما از فرهنگ جنبه های تصویری زندگی اجتماعی بصورتی متمایز از روابط واقعی بین افراد و شکلهای این روابط است و غرض ما از یک فرهنگ جنبه های تصوری یک جامعه ی معین می باشد اگر بین ذهن و عین فاصله زیاد بیافتد واقعیات را بصورت خیال پردازی و توهم سازی خواهند یافت و اگر بر هم منطبق باشند آن لطافت و زیبایی را از دست خواهد داد و به بحران خواهد افتاد .
بنابراین بایستی انسان بین تصور خود و واقعیات زندگی اجتماعی فاصله مناسب را رعایت کند .
روی همین اصل است که برخی توسعه را امری فرهنگی می دانند که هم بعد مادی و هم بعد ذهنی دارد .
جامعه ی ما :
جامعه – روابط متقابل اجتماعی و شکل های این روابط (جسم )
فرهنگ – تصورات ، برداشتها ، شیوه ، رفتار و ذهن (روان)
وقتی صحبت جامعه می شود صحبت فرهنگ نیز هست و بالعکس
بین جامعه شناسی و مردم شناسی ارتباط تنگاتنگی وجود دارد و این دو در ارتباط با فرهنگ نقش عمده ای ایفا می کنند اما امروز شاهد هستیم در پشت سر مفاهیم فرهنگی مقاصد اطلاعاتی و سیاسی هم بطور جدی پیگیری می شود تمام کشورها همراه با مسائل فرهنگی مقاصد اطلاعاتی و سیاسی خود را در عرصه بین المللی همواره دنبال می کند و این کار را پیچیده تر می کند و متفکرین را دچار مخمسه می کند .
در مسائل فرهنگی داخلی این مسئله ظهورش کمتر است و محقق بیشتر راهش باز است و می تواند آنچنانکه شرایط علمی و روشهای علمی اقتضال می کند عمل کند .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد