کانون سازندگان اندیشه جوان

اندیشه اینجاست کنار شما. . .

کانون سازندگان اندیشه جوان

اندیشه اینجاست کنار شما. . .

جرأت سخنرانی ندارم!

جرأت سخنرانی کردن را ندارم و احساس می کنم آن گونه که باید، بر سخن گفتن مسلط نیستم و نمی توانم آن چه را که می دانم، بر زبان آورم و اگر کسی هنگام سخن گفتن از من انتقاد کند، نمی توانم ادامه دهم؛ لطفاً مرا راهنمایی کنید.

حسین یزدی، ادبیات شیراز

Microphone Clip Art

یکی از علت های جرأت نداشتن برای ارائه سخنرانی، نداشتن اعتماد به نفس کافی است. اگر بتوانید قبل از شروع کار، اراده و اعتماد به نفس خود را تقویت کنید و به خود تلقین کنید که قادر بر انجام این کار هستید، مشکل شما تا حد زیادی حل می شود. علاوه بر این، در این جا به بعضی دیگر از راهکارها برای برطرف شدن این مشکل اشاره می شود؛ اما قبل از آن، توجه به مقدمه زیر در این باره، بایسته است:

اضطراب و ترس از شرکت در برنامه های جمعی، علت های زیادی دارد که یکی از آنها، داشتن افکار منفی است و چون زیربنای احساسات انسان، افکار اوست، اگر این افکار منفی باشند، احساسات نیز منفی و تخریب گر خواهند بود. اگر بتوانید افکار منفی را تبدیل به افکار مثبت کنید، ترس شما از بین می رود.

چند نمونه از افکار منفی که منجر به ترس از سخن گفتن در حضور جمع می شوند، عبارتند از:

۱) اگر من صحبت کنم، می ترسم عصبی و مضطرب شوم و نتوانم نظراتم را به روشنی بیان کنم.

۲) من نباید مضطرب شوم.

۳) اگر نتوانم درست صحبت کنم، همه مرا مورد تمسخر قرار می دهند.

۴) این اتفاق نشان می دهد که من آدم بی عرضه و حقیری هستم.

اگر شما بتوانید این افکار منفی را تبدیل به افکار مثبت کنید، یقیناً مشکلتان حل خواهد شد؛ یعنی به جای اینها این گونه فکر کنید:

۱) اگر من صحبت کنم، ممکن است ابتدا عصبی و مضطرب شوم؛ اما این طبیعی است و وقتی شروع کردم، آرامش بیشتری پیدا می کنم.

۲) من بزرگ ترین جلسه گردان و سخنران دنیا نیستم؛ اما می توانم نقطه نظرهایم را ارائه دهم.

۳) هیجان داشتن، اشکال ندارد؛ همه ما در این موقع، چنین احساسی پیدا می کنیم.

این که چرا باید این طور فکر کنیم، به این دلیل است که اگر ما در مقابل اضطراب خود مقاومت کنیم، وضع بدتر می شود؛ پس باید آن را بپذیریم؛ ولی بزرگ نمایی نکنیم.

در مورد این فکر منفی که ممکن است شما را مسخره کنند به خود، چنین بگویید: لازم نیست همه مردم دنیا مرا قبول داشته باشند؛ زیرا من هرگز انسان کاملی نیستم؛ پس طبیعی است که مورد تمسخر عده ای باشم.

در مورد این فکر منفی که آدم بی عرضه و حقیری هستید به خود بگویید: هیچ رابطه ای بین خوب حرف زدن در جمع و این که من یک انسان حقیر و بی ارزش و بی عرضه باشم، وجود ندارد و این فرض غلط است که اگر عده ای مرا قبول ندارند و حقیر می پندارند، همه مردم مرا حقیر بپندارند و هیچ کس مرا دوست نداشته باشد. بنابراین، ما می توانیم با اصلاح افکار منفی خود، بسیاری از احساسات نادرستمان را که برخاسته از این افکار منفی است از بین ببریم.

حال با توجه به این مقدمه، نکات زیر برای تقویت روحیه تان به هنگام حضور در جمع دوستان و آشنایان یا برای ارائه سخنرانی پیشنهاد می شوند:

هنگام روبه رو شدن با کسی که از شما انتقاد می کند، بهترین و مناسب ترین شیوه را انتخاب کنید و کاری کنید که انتقاد او از حالت خصمانه، به حالتی دوستانه تبدیل شود. شما با این کار، هم انتقاد او را سازنده می کنید و هم او را خلع سلاح می کنید و از اضطراب خود نیز می کاهید.

برای این کار، لازم است هیچ عکس العمل متضاد و پرخاش گرانه ای بروز ندهید و اگر انتقادهای او، دارای نکته مثبتی است، آنها را بپذیرید.

در این جا با چند مثال زیر، مطلب را بیشتر توضیح می دهیم:

فرض کنید سر قرار حاضر نشدید و دوستتان در مقام انتقاد از شما می گوید: «همیشه دیر می کنی؛ از انتظار کشیدن خسته شده ام». شما باید در پاسخ بگویید: «بله، حقیقت دارد؛ دیر کردم و حق داری عصبانی شوی». با این پاسخ، هم دوستتان احساس می کند کسی به حرفش گوش داده و مورد احترام قرار گرفته است و هم از شدت ناراحتی او کاسته می شود؛ اما اگر حالت تدافعی بگیرید و عذر و بهانه بیاورید، او را عصبانی تر می کنید.

مثال دیگر:

فرض کنید شما برای تهیه یک گزارش یا مقاله، زحمت زیادی کشیده اید؛ ولی استاد یا همکلاسی تان، به شما می گوید: «گزارش (یا مقاله) بسیار بدی نوشته ای؛ حواست کجا بود! آیا هنگام نوشتن، خیالاتی شده بودی»؟ در این حال، شما می توانید بگویید: «مثل این که نکته مهمی را فراموش کرده ام؛ البته وقت زیادی صرف تهیه این گزارش کرده ام؛ ممکن است نظر خود را بیشتر توضیح دهید»؟ این طرز رفتار، از شدت عصبانیت استادتان می کاهد و به احتمال زیاد، بهتر با شما گفت و گو می کند و راهنمایی مفیدتری به شما ارائه می دهد.

مثال دیگر:

فرض کنید لباس تازه ای خریده اید و همه از آن تعریف می کنند؛ ولی در این میان، کسی به شما می گوید: «این پیراهن سبز روی تن تو گریه می کند». در این حال، شما برای خلع سلاح کردن او بگویید: «ممکن است لباس سبز به تن من نیاید؛ به نظر شما، چه رنگی بیشتر به من می آید»؟

شما با این پاسخ، هم انتقاد او را محترمانه پاسخ داده اید و از این بابت، رنجشی در دلتان ایجاد نشده است و نیز مانع این شده اید که به بحث بی فایده ای درباره رنگ لباس کشیده شوید.

مثال دیگر:

فرض کنید شما کمی اضافه وزن دارید و دوستتان می گوید: «آدم پرخور و چاقی هستی؛ اختیار غذا خوردنت را نداری». شما در پاسخ می توانید بگویید: «بله حق با شماست؛ باید از وزنم کم کنم؛ بهتر است غذا خوردنم را کنترل کنم».

بنابراین، در مواجه شدن با انتقادهای دیگران، سه راه زیر وجود دارد:

۱) ناراحت شوید و واکنش تدافعی از خود نشان دهید.

۲) خودخوری کنید و با ناراحتی، سکوت کنید.

۳) به روش هایی که در بالا گفته شد مثل پیدا کردن نکته مثبتی در انتقاد و پذیرش آن و توضیح خواستن بیشتر درباره سخنان منتقد عمل کنید و در این صورت، بکوشید منتقد را خلع سلاح کنید و انتقاد را از حالت تهاجمی، به حالت سازنده، تبدیل کنید.

به نظر ما روشی که هم شما را راضی می کند و هم فرد منتقد را قانع می سازد و او را آماده می کند که به سخن شما گوش دهد و به شما احترام بگذارد، روش سوم است؛ در حالی که روش اول و دوم بر عمق اختلاف و ناراحتی می افزایند و مشکلی را هم حل نمی کنند.










مشاور: ابوالقاسم بشیری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد