کانون سازندگان اندیشه جوان

اندیشه اینجاست کنار شما. . .

کانون سازندگان اندیشه جوان

اندیشه اینجاست کنار شما. . .

زندگی چیست؟؟

زندگی چیست؟

زاده شدیم تا چه کنیم؟زاده شدیم برای اینکه عشق بورزیم،زاده شدیم تا با اندیشه نیک زندگی کنیم.زاده شدیم تا به یکدیگر احترام بگذاریم.فرصت زندگی یکبار است والان چگونه از این فرصت بهره مندیم؟ وآیا تا به حال به درستی از این فرصت استفاده کرده ایم؟آیا کمی فکر کرده ایم که هدفمان از این زندگی چیست؟آیا خود را شناخته ایم که چه موجودی هستیم و چه کارایی هایی داریم؟خیر،اگر خود را شناخته بودیم،اندیشه،فکر،اراده وتمام افسار رفتارمان را به دیگران نمی سپاریم تا آنها هرجا

به نام حق

زندگی چیست؟

زاده شدیم تا چه کنیم؟زاده شدیم برای اینکه عشق بورزیم،زاده شدیم تا با اندیشه نیک زندگی کنیم.زاده شدیم تا به یکدیگر احترام بگذاریم.فرصت زندگی یکبار است والان چگونه از این فرصت بهره مندیم؟ وآیا تا به حال به درستی از این فرصت استفاده کرده ایم؟آیا کمی فکر کرده ایم که هدفمان از این زندگی چیست؟آیا خود را شناخته ایم که چه موجودی هستیم و چه کارایی هایی داریم؟خیر،اگر خود را شناخته بودیم،اندیشه،فکر،اراده وتمام افسار رفتارمان را به دیگران نمی سپاریم تا آنها هرجا و تا هر کجا که بخواهند سوار بر ما باشند  و ما را کنترل کنند.بی بیم خود را بشناسیم که چه کسی هستیم زیرا که بزرگترین نادانی،نادانی انسان به امور نفس خودش است.نادانی نسبت به همین نفس خود است که اجازه می دهد که به یک سری اندیشه های باطل پاسخ مثبت دهیم.ما جوانیم،غریزه داریم و حق داریم وخدا هم این حق را به ما داده ولی چرا برای ارضای آن دست به هر کاری می زنیم؛چرا باید تا این حد انسان به خاطر آن شأن خود را بزیر بکشد.باید با اندیشه مان،با اراده مان،با عشق به یکدیگر و عشق به خدا گرد وغبار ناآگاهی را که به دلیل خاموش بودن فیلتر عقل فطرت مان را ناپاک و آلوده کرده،بزداییم.باید عمیق باشیم وعمیق فکر کنیم.عمیق باشیم واندیشه عمیق داشته باشیم تا همچون رودخانه عمیق آرام حرکت کنیم و بدون شتاب زدگی و عجله در مورد رفتار،کردار درست و مسائل زندگی تصمیم بگیریم.یکی از این مسائل و برخورد نادرست با عشق است.به نظر جوان عشق چیست؟آیا معنای عشق را می توان منحصربه عشق های امروزی کرد؟آیا مرز بین عشق و نفرت به اندازه یک تار مو است؟

یا اصلاً مرزی نمی شود بین عشق و نفرت قائل شد؟ولی ما جوانان باید بپذیریم که واقعاً مرز میان عشق ونفرت را به اندازه یک تار مو باریک کرده ایم،اگر اینطور نیست پس چرا ازدواج های چند ماهه وحداکثر یکساله به جدایی کشیده می شود؟دلیلش چیست؟آیا می توان به عدم آگاهی درست،ظاهر بینی،ارضای غریزه شخصی و . . . اشاره کرد؟متأسفانه اکثر جوانان تمایلات نفسانی خود را اصل قرار می دهند و به آنها پاسخ مثبت می دهند ولی این را بدانیم که دیدگان اندیشه زمانی می توانند به جمال حقیقت روشن شوند که گرد و غبار گرایش های نفسانی بر چهره آن ننشسته باشد و از اسارت و بندگی وهم خیال رها شده باشد:

حقیقت سرای ایست آراسته                        هوا و هوس گرد بر خواسته

نبینی که هرجا که برخاست گرد                   نبیند نظرگرچه بیناست مرد

ما جوانان حقیقت خود را فراموش کرده ایم،اکثر اوقات این ما نیستیم که تصمیم می گیریم،این تمایلات،غریزه بیش از اندازه ما هستند که تصمیم می گیریم.چرا؟واقعأ چرا؟باید یک جوان دختر کوچکی را مورد تجاوز قرار دهد؟آیا فقط باید این مسئله را گردن اوضاع جامعه انداخت؟خیر قسمت اعظم مسئله مربوط به جوان است.آیا این جوان فرصت زندگی را شناخته؟فرصت زندگی بخشیده شده از جانب خدا را درک کرده؟آیا به منزلت و کرامت نفس خود پی برده استهمان طور که خداوند فرمود:که ما فرزندان آدم را بسیار گرامی داشتیم وکرامت بخشیدیم و آن ها را در خشکی و دریاها برنشاندیم و از هر غذایی پاکیزه آنها را روزی دادیم و بر بسیاری از آفریدگان خویش برتری کاملشان بخشیدیم.نه من که فکر نمی کنم.نه تنها این جوان بلکه بسیاری از جوانان دچار این تمایلات و غرایز هستند.چرا از هر چیزی در حد مطلوب خودش استفاده نمی کنیم؟چرا یک سری فناوری ها اصل قرار گرفته اند و خود را نادیده گرفته ایم.

امروزه ما جوانان در خدمت اربابان هستیم.دنبال اربابانی هستیم تا بتوانیم از آنها تقلید کنیم وعادت کردیم با آنها زندگی کنیم چه از ظاهر، چه در اندیشه،چه در فکرو در چیزهای دیگر.چرا عقیده داریم راهی را که همه ی جوانان و یا عده زیادی از جوانان همه ی فرهنگ ها یا بیشتر فرهنگ ها  طی می کنند راه درستی است.یک آیه در انجیل که دکتر شریعتی این آیه را در صورت تحریف هایی که در آن شده،اصیل می داند ومعتقد است ممکن نیست کسانیکه به تحریف یک آیه آسمانی می پردازند،اینقدر شور و ذوفق داشته باشند که چنین جمله زیبایی را بسازند.این آیه می گوید:ای انسانها از راه های مروید که روندگان آن بسیارند،از راه هایی بروید که روندگان آن کمند.مطابق با این آیه چرا ما جوانان کمیت را بر کیفیت و حقانیت ترجیح می دهیم،به نظر شما کثرت را معیار حقانیت دانستن درست است؟در سوره ی احزاب آیه 68 از زبان گمراهان نقل می کند که:پروردگارا!ما رؤسا و بزرگتران خویش را اطاعت کردیم و ما را از راه به در کردند.پس بیاییم غبارها وکثیفی ها را از فطرت پاک کنیم،اعتماد به نفس پیدا کنیم،هدف خود را بشناسیم،دید عمیقی نسبت به مسائل زندگی پیدا کنیم،دید عمیقی نسبت به دین و آیین خدا پیدا کنیم،در مورد ابهامات در ذهن خود مطالعه کنیم،اندیشه ای از قبیل خودنمایی افراطی از خود دور کنیم،اخلاق نیک را بشناسیم،انتقادپذیر باشیم،تلاش کنیم و منتظر لطف دیگران نمانیم.آنگاه می توانیم خود را جوانی دارای عزت نفس،بزرگ،با شخصیت متفاوت ببینیم.

جوانی بر سر کوچ است،دریاب جوانی را     که کس دوباره نمی بیند زندگانی را

نظرات 2 + ارسال نظر
احسان چهارشنبه 10 فروردین 1390 ساعت 10:08 ق.ظ

خوب بود
موفق باشید

سعید سه‌شنبه 16 فروردین 1390 ساعت 09:56 ب.ظ

خیلی خوبه ولی یه دو سه تایی غلط نوشتاری داره.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد