شانس ما رو نیگا ! همین چند وقت پیش با بچه ها تصمیم گرفتیم یه انجمن راه بندازیم . تو سر هر کدوممون هم هزار تا آرزوی دور ونزدیک . این ور بدو اون ور بدو تا آخر سر تونستیم اسم انتخابیمون رو به سازمان بقبولونیم . سازمان ملی جوانان رو خیلی مهربون تر از این حرف ها تصور می کردیم ، ولی نه . با ما سر سازش نداشت . را به را اسم های ما رو رد می کردن . ما هم ذره ای شاکی شدیم و همچین یه هوا زیر لب غر و لندمون بلند شد . باور کنید اگه می دونستیم آهمون اینقدر بگیره ، از خدا یه چیز دیگه میخواستیم . اصلاٌ فکر نمیکردیم تا این حد قدرتمند باشه که موجودیت این سازمان رو به سمت انحلال ببره . شمام شنیدید ؟ این روزا زمزمه ی ادغام سازمان ملی جوانان با سازمان تربیت بدنی و تشکیل یه وزارتخونه ی واحد به نام وزارت ورزش و جوانان به گوش می رسه . خب بدم نیست . ولی اخیراٌ که ما تو سازمان میرفتیم میومدیم هی بهمون می گفتن سعی کنید قبل از سال نود کاراتون رو بندید . اصلاٌ نمیدونستیم چه خبر بود . ما که هی فکرمون می رفت به سمت گم و نابود شدن پروندمون تو اساس کشیای سازمان . آدمیزاده دیگه . بگذریم . اینم از شانس ماس . تا اومدیم یه حرکت بزنیم زدن تو برجکمون . با جوون اینجوری تا نمیکنن والا . از شما چه پنهون ؛ مبالغی دلسرد شدیم . اول راه بودیم دیگه . خلاصه تیکه پاره های دل امید شکستمون رو جمع کردیم و دوباره با تمام قوا خواستیم که کارهامون رو در هر شرایطی که هست پیش ببریم . به خدا نخواستیم نفوس بد بزنیم همین اول کاریا ! یه وقت فکر نکنید کمر به تخریب وزارتخونه تولد نیافته بستیم ها ! نه . فقط نگران خودمونیم . دعاشونم میکنیم تازه . یعنی از خدا میخوایم که کاراشون زودتر رو به راه بشه تا ما هم از بلا تکلیفی در بیایم و یه سر و سامون رسمی بگیریم . مطمئن نیستیم ولی امیدواریم مثل اون دفعه دعامون مستجاب شه . خدایا هم به ما هم به مسئولین ذیربط محترم همت والا عنایت بفرما...
آمین